Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers Lilypie - Personal pictureLilypie First Birthday tickers
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستاره های طلائی
نویسنده :  سمیه

2 سال پیش در چنین روزی تصمیمم برای آغاز نگاشتن ستاره طلایی عملی شد ... وقتی که ایلیای نازنینم نزدیک به 11 ماه داشت ... برگهای دفتر ستاره طلایی ام همچون وجود ستاره طلایی و رنگارنگ زندگیم _ ایلیای قشنگم _ رشد و بالیدن گرفت و برای من و در قلب من جاودانه شد و این جاودانگی از آنروست که خانه ستاره طلایی همسایه ها ی مهربان و شیرینی چون شما و دلبندان مثل گل شما دارد ...

دوست دارم تولد هرساله ی ستاره طلایی  بهانه ای باشد برای ابراز همه مهرم به شما ... دوستتان دارم و بابت همه محبتهایتان تا همیشه به اندازه آسمانی منقوش با همه ستاره های طلاییش سپاسگذارم...

 

واما ... ستاره ی طلایی توی خونمون ... ایلیای من ... پسرک شیرین زبون با حرفای نمکیش یعالمه دل می بره ... داغترینش مربوط میشه به دیشب آخر شب توی راه برگشت از خونه مامانجونش به خونه خودمون:

ایلیا- مامان چرا من شوهر ندارم؟؟؟ برام شوهر می گیری؟؟؟

مامان سمیه- عزیزم شما آقایی؛ پسری ... باید زن بگیری!

ایلیا- خیله خب... باشه ... پس برام زن می گیری؟؟؟

مامان- آره عزیزم... حتما

ایلیا- قول می دی؟؟!!

مامان- آره مامانجون...قول می دم ... حالا چه جور زنی دوست داری برات بگیرم؟

ایلیا- (بعد از مدتی مکث و تامل) یه زن پیر!

مامان – نه عزیزم ... شما باید یه زن جوون؛ خوشگل و باکمالات بگیری ...

ایلیا- (با اعتراض شدید) نه ... نمی خوام ... زن پیر می خوام!!!

مامان- خیلی خوب ... می گیرم برات!

 

یه وقت دیگه ... در محل منزل:

ایلیا- مامان چرا بابا تلویزیون رو خاموش کرد؟؟

مامان- هیچی نداشت عزیزم...

ایلیا- خب آخه من داشتم می بینیدم!!!

 

همون شب ... همونجا!!!:

ایلیا- مامان همه حیوونهام رو نگاه کن ... افتادند پائین (از روی میز)

مامان- عیب نداره مامان ... نجاتشون بده ...

ایلیا- خب آخه اینا سوزیدند ... بردارم دست منم می سوزه!!

 

و یعالمه صحبت دیگه که من تنبل چون نمی نویسم یادم می ره ...

چند روز پیش رفته بودم دنبال ایلیا توی مهد ... دوستاش هم با مربیش داشتند از پله ها می آمدند پائین ... بهناز جون دست یه دختر ناز و خواستنی رو گرفت و از دور به ایلیا گفت: ایلیا اینم دوستت آرتیمیس. خندیدم و گفتم دوستش داره؟؟ گفت خیلی... گفتم اون چی؟ گفت اونم خیلی ... دائم دارند همدیگه رو بوس می کنند!!!

اقلا خاصیتش اینه که فهمیدیم پسرمون خوش سلیقه است.

سه تا سی دی محبوب ایلیا الان پاندا – عصر یخبندان – و البته شرکه ... زیاد اینجا گفتم اما رسما حالم دیگه داره از خر و شرک به هم می خوره ... از در ودیوار خونه ما داره شرک و خر در همه سایزها و جنسها می ره بالا بازم آقا تا یکی می پرسه چی برات بخرم می گه شرک و آقا خره!!! دائم هم می گه من آقا خره هستم!!! عجب گرفتاری شدیم ها!

یه اخلاق بامزه ای هم که داره ... هر کارتونی که می بینه عروسک مربوط به همون رو می گیره دستش ... یه نگاه به کارتون می کنه و یه نگاه به عروسک ! مثلا کارتون عصر یخبندان رو که می بینه یه دستش ببر می گیره یه دستش کرگدن! کلا ایلیا هیچوقت عادت نداره عروسک از دستش بندازه ... دائم یه چیزی توی دستشه و داره باهاشون زندگی میکنه ... محبوبترینها هم که همون شرک و خر هستند!!! نصفه شب هم که از خواب بیدار میشه گریه می کنه که چرا توی دستش خالیه!

ایلیای من لب به میوه نمی زنه!! فقط سیب رو حاضره بخوره ... قبلا عاشق خیار هم بود که حالا دیگه به اون هم لب نمی زنه ... مرکبات که دیگه نگو ... اصلا! موز هم فقط اگر خیلی گرسنه باشه می خوره! آبمیوه که خودمون بگیریم رو اصلا نمی خوره ... فقط پاکتیش رو می خوره ... خدا رو سکر وعده صبحانه و ناهار و عصرونه  رو عالی می خوره ولی شام رو نه ...

دائم یه حالتی بین سرما خوردگی و آلرژی رو داره و این همیشه باعث نگرانی من میشه ...

سه شنبه گذشته ایلیا برای بار دوم رفت سلمونی (وقتهای دیگه خودمون موهاش رو کوتاه کردیم) من که نبودم با بابا مهدی و بابا جونش رفته بود اول هم کلی گریه کرده بوده اما آخر سر با روبوسی اومده بیرون!! خیلی ماه شده ... چهرش پسرونه شده ... الان امکانات ندارم ... حالا براتون عکس می ذارم.  

خلاصه که ایلیای کوچک و نازنین من که 5 روز دیگه 35 ماهش هم تموم میشه... خیلی شیرین و دوست داشتنی شده ... این رو از خیلی پدر مادرها شنیده بودم اما درک نمی کردم ولی واقعا هر لحظه و هر ثانیه از نگاه کردن بهش لذت می برم ... از رشد کردن و قد کشیدنش ... از بزرگ شدن صورت مثل ماهش ... دلم تنگه کوچولوئیهاش میشه ... اما بزرگ شدنش یه حس دیگه است...

ایشالا که خدا همه کوچولوهاتون رو براتون نگه داره و به هرکس که آرزوش رو داره فرزند عطا کنه ... این دعای همیشگی منه ...


سه شنبه 87/11/8 ساعت 10:38 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تولدت مبارک مهر ماهی مامان
ستاره ی کوچکم
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
338767 :کل بازدیدها
24 :بازدید امروز
15 :بازدید دیروز
درباره خودم
ستاره های طلائی
سمیه
یه شب سرد زمستون یه شب پر از ستاره‏های پررنگ قایم شده زیر مه‏آلودی شبهای تهرون: خدا تن یکی از فرشته‏های کوچولوش پالتویی از نور پوشوند. بوسه‏ای از گونه صورتیش گرفت و ... یهو فوتش کرد پایین. و من ... مبهوت از این همه حس ناشناخته درون سینه تپنده‏ام نام این فرشته کوچولو رو گذاشتم ... ایلیا....* یه نیمه شب توی پاییز ... پر از مهر ... بازم عطر خدا توی لحظه هام پیچید ... بازم خدا یه فرشته واسم فرستاد ... یه فرشته ... متولد ماه مهر ... سینه ام یه بار دیگه تپشی خدایی گرفت و امیرعلی نامی قدم به دنیام گذاشت.* و آسمان دل من اینک پر است از ستاره های طلایی ... هدیه های آسمانی خداوند مهربانم*
حضور و غیاب
لوگوی خودم
ستاره های طلائی
لینک دوستان
امید زندگی سحر جون
ستایش ندا جون
پگاه جون و پارسا جون
زندگی و پر حرفیهای من
آرش وروجک
گلهای زیبای زندگی
یونا جون
دیبا و پرند جون
خانوم ناظم
نارگلی جونم
پرنیان بلاچه
خاطرات زهرا نازنازی
ثمانه و مهدیار گل
هیراد و آراد رنگ زندگی
ایلیای مامان میتی
حرم دلم (سنای نازم)
دردونه جون
ارشیا گلی
بولک و لولک
یه جای دنج
صحرا ، مثل هیچکس
پویان مامان
پریسا
دل‏آرام الهام جون
سارا ناناز
لیدا فرشته کوچولو
عشق است به آسمان پریدن
هانا جون مامان مهین
من و دخترم ریما
دلتنگی های بیتا
زینب دخمل ناز
ته تغاری حدیثه جون
پوریا و آریا
بهنیا جون
حامی و مانلی
دانیال بهار جون
ایلیای مامان سمیه
پرهام و پارمین
پردیس و شازده کوچولو
ایلیا و هانای هدیه جون
مهدیار مریم جون
خاطرات آلما جون
ایلیای مریم جون
نیکا جونم
نوید گل
پریا عشق لیلا جون
خاطرات راحله و عشقولیش
فاطمه گل بهار مریم جون
پارمیس تکه ای از بهشت
آندیای مژگان جون
مامانی وروجک
محمد حسین
ماجراهای شهراد جان
هیژا کوچولو
روستایی به نام قلبستان
یه دل خاکی با کلی پاکی
ایلیای مامان رویا
ریحانه زهرا جون
نازنین فاطمه جون
هستی جون
ایلیا جون
آرمان شازده کوچولو
دست نوشته های مریم
شرمینه شهرزاد جون
مانا و مانیا دخترای آسمون
نیکان جون
ایلیای مامان بیتا
مانی کوچولو و مامان
آرین کوچولو
آقا احسان
مزدا و پیشی
مامان کوچولو
دنی دردونه
دوقلوهای بیتا جون
کسری و بچه های خاله اش
فاطمه زهرا کوچولو
سمانه بانو
ستایش سمیه جون
پارسای ریحانه جون
مدار صفر درجه
ستاره ما
زهرای مامان ناهید
نورا کوچولو
معصومه سادات محدثه جون
رادین جون
سینا گل من
امیرمهدی مامان اکرم
آزاده
پوریای مامان عسل
ارمیا گل پسر
بنفشه
اشتراک
 
آرشیو
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر86
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آبان 86
آذر 86
دی86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر87
شهریور87
مهر 87
آبان87
آذر 87
دی87
بهمن 87
اسفند87
فروردین88
اردیبهشت88
تیر 88
شهریور88
آبان 88
مهر 89
ابان 89
اسفند 89
تیر 90
شهریور 90
بهمن 90
اسفند 90
مهر 91
آذر 91
اسفند 91
طراح قالب